حال دل

حال دل با تو گفتنم هوس است..

الماس و زنگار

  • ۲۰:۲۵

یکی از سوال‌های سخت برای من اینه که چه ژانر موسیقی رو دوست دارم. حقیقتش من همه چیز گوش میدم، اگه پلی لیست من رو کسی باز کنه شاید تعجب کنه از این همه آهنگ بی‌ربط و باربط، ولی با همه اینا آهنگ هایی که بیشتر از همه دوست دارم اونایی هستن که یه داستانی پشتشون دارن، فارغ از اینکه باکلام هستن یا بی کلام، پاپن یا راک یا متال و حتی رگه. فکر میکنم احساسی که خواننده یا ترانه‌سرا به آهنگ انتقال میده وقتی واقعی باشه کاملا مشهوده. به همین خاطر از سرگرمی هام پیدا کردن داستان آهنگ هاست! یکی از این آهنگ ها که از همه بیشتر دوستش دارم diamonds and rust یا به فارسی الماس و زنگار از Joan Baez هست که برای باب دیلن نوشته. بذارید داستانشو تعریف کنم :)

موج جدید موسیقی فولک دهه شصت میلادی به اوج خودش رسید، تو اون سال ها جُون بایز به عنوان "ملکه فولک" رسیده بود و خیلی محبوب بود. به حدی که مثلن هر سه تا آلبوم اولی که منتشر کرد بیشتر از 500هزار نسخه فروش داشتن! باب دیلن تو اتوبیوگرافیش نوشته که اولین بار جون رو تو تلویزیون دیده بوده و همون موقع شیفته ی صداش میشه: 

I couldn’t stop looking at her, didn’t want to blink... The sight of her made me sigh. All that and then there was the voice. A voice that drove out bad spirits... she sang in a voice straight to God... Nothing she did ​didn’t work

این دوتا اولین بار تو یکی از کلاب های بوستون با هم ملاقات میکنن و بعد از چند هفته برای اولین بار با هم روی صحنه میرن و with God on our side رو اجرا میکنن. همین اجرا شروع رابطشون میشه. موسیقی و عشق!

بایز دیلن رو به اجراهای مختلفش میبرد، دفعات اول کسایی که دیلن رو نمیشناختن عصبانی میشدن یا حتی دیلن رو هو میکردن!! اما بعد از یه مدت همه چیز برعکس شد و دیلن گوی محبوبیت رو از بایز ربود و لقبش شد "پادشاه فولک"، و البته این شهرت و موفقیت رو مدیون بایز بود.

سال 1965 دیلن بایز رو برای همراهی در تور اروپاش دعوت میکنه، اما وقتی بایز میره دیگه پی اش رو نمیگیره و تنها اجرا میکنه. این قضیه باعث میشه قلب بایز بشکنه و روابطشون تیره بشه و در نهایت رابطه دوسالشون تموم میشه..

ده سال بعد بایز آهنگ الماس و زنگار رو مینویسه. درست بعد از یه تماس تلفنی از دیلن. طبق چیزایی که خودش بعدن گفته داشته یه ترانه مینوشته که خودش هم یادش نمیاد درباره چی بوده، که باب تماس میگیره و بعد آهنگ diamonds and rust ساخته میشه. به نظرم این آهنگ همه چیز رو خیلی زیبا توصیف کرده، روابط گذشتشون و حال الانشون. این توصیف خیلی قشنگه:

Now I see you standing 

With brown leaves falling around 

And snow in your hair 

 من خصوصا تیکه آخرش رو خیلی دوست دارم، توصیف خاطرات به الماس و زنگار، خاطرات خوب و بد..

Now you're telling me 

You're not nostalgic 

Then give me another word for it 

You who are so good with words 

And at keeping things vague 

Because I need some of that vagueness now 

It's all come back too clearly 

Yes I loved you dearly 

And if you're offering me diamonds and rust 

I've already paid

 

این عکس سال 1965 گرفته شده، یه کم قبل از جداییشون:

 

و در آخر بشنویم این آهنگ زیبا رو:

 

دریافت

 

  • ۳۰۸۳
.
خیلی جالب بود. تا به حال به داستان پشت آهنگ ها فکر نکرده بودم.
عکس باز نشده.
مرسی :) 
درست کردم عکس ها رو 
انشالله دانشجو
داستان ها!! چه باحال
منم تا حالا قصه ی آهنگ ها برام مهم نبوده
تازه اصلا فکر نمیکردم آهنگ ها قصه داشته باشن ^_^
اتفاقن من قصه ها رو بعضا از خود آهنگ بیشتر دوست دارم :دی
شاید بازم آهنگ های قصه دار گذاشتم :)
my self
چقدر با ارزش و البته غم انگیز بود...
و چقدرررر خوب که این جوری به موسیقی نگاه میکنید...
مرسی که خوندید!
شهناز
لذت بردم ممنون از داستانش 
محدثه

عاااااالی بوووووود

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
فکرها، دغدغه‌ها و خاطرات یه دخترِ دانشجویِ کامپیوترِ بیست و شش ساله؛ که میترسه یادش برن.. که نمیخواد یادش برن!
Designed By Erfan Powered by Bayan