- جمعه ۲۳ آذر ۹۷
- ۲۳:۲۵
این شعر را الان در کانال mtr.mar خواندم، قبل از اینکه آهنگش را دانلود کنم. به نظرم شعرش خیلی قشنگ و لطیف است، و خواننده آنقدر ها خوب نخوانده. شعر را میگذارم تا شما هم لذت ببرید :)
(آهنگ را نمیگذارم چون دوستش نداشتم :دی )
أنا لیلٌ بِلا نَجمٍ ، بِلا بَدرٍ یُضَوینی
من شبی بی ستاره ام ، ماهى ندارم روشنم کند
أنا عتمٌ بِلا نورٍ، بْلا شَمسٍ تُغذینی
من تاریکى بى نورم ، بدون خورشیدى که به من جان دهد
أنا حزنٌ ، أنا شوقٌ، و طول الهجر یُبکینی
من غمم ، من شوق ام ، و طولانى شدن جدایی به گریه وا میداردم
و تذبح قلبی الآلام ، ذبحاً دون سکّینی
دردها قلبم را قربانى میکنند ، قربانى بدون خنجر
سراج الحب جافانی ، أسیر العشق أبقانی
نور عشق بر من جفا کرد ، و مرا اسیر عشق باقی گذاشت
و صرت أئن من وجعی ، و من نیران أحزانی
و از درد به ناله افتادم ، و از آتش غمهایم
أترحل مبعداً عنی، و یا روحی تفارقنی
میروى ای "روح" و جان من ؟! از من دور میشوى؟؟
تنال الحلم بالجنة ، و أبقی بلاک یا حلمی
تو میروى و به رویاى بهشت میرسى ، و من بی رویا میمانم
و تسألنی؟!
و میپرسى...
لماذا الیل یؤذینی؟!
چرا شب آزارم میدهد،؟
لماذا الحب یعینی؟!
چرا عشق غمگینم میکند؟!
لما الأیام تقتلنی ؟!
چرا روزها مرا میکشند؟؟
لما الأشواق تضنینی؟!
چرا شوق و دلتنگى مرا در بر میگیرد؟؟
لأن الأمر یا روحی، بسیطٌ لست انساک
خیلى ساده ست جانم...چون تو را فراموش نمیکنم...
آخ از این چند خط آخر... و تسألنی؟!
- ۱۱۷۴