- يكشنبه ۳ بهمن ۰۰
- ۱۳:۰۰
از وقتی بیدار شدم دارد باران میبارد. این روزها معمولا ساعت شش بیدار میشوم. امروز ساعت پنج و نیم بیدار شدم و گوشی را از حالت پرواز درآوردم و اسلک را چک کردم. لوکاس پیام داده بود که مشکلی برای اکسپریمنت پیش آمده. حتی روی کامپیوترهای آنها مشکل مموری داریم. باید مدل را کوچک کنیم. چند روز بیشتر تا ددلاین نمانده و این یکی از اکسپریمنتهای مهم است. مستقیم از تخت رفتم پای لپتاپ. مدل را تغییر دادم و یک تست کوچک گرفتم. بعد کد جدید را پوش کردم روی گیتهاب و حالا باید منتظر باشم آنجا روز شود تا لوکاس امتحانش کند. هی توی ذهنم روزها را میشمارم، و تعداد رانهایی را که لازم داریم، و نگرانی اینکه آیا با فرمت جدید هم میتوانیم به نتیجه دلخواه برسیم؟
دارد باران میبارد و پردهها را بالا زدهام. لای پنجره را باز کردهام، ولی دلم میخواهد همهی پنجرهها را طاقباز کنم. بخشی از شیروانی خانهی روبهرویی هنوز از برف چند روز پیش سفید است. باران دارد برفها را آرام آرام میشوید. چند کلاغ در دوردست پرواز میکنند. چندتا روی شیروانی و دودکش خانهی روبهرویی. گاهی هم یکی میآید لب پنجرهی من و برنجهایی که ریختهام را میخورد و بعد پر میزند.
"Crows in the rain" اسم یک گروه موسیقی پستراک ایرانی است. اسم آهنگها و آلبومهایشان را دوست دارم. دارم "Now you can sleep" را گوش میدهم از آلبوم "Sorrow for an unfinished dream".
"حالا میتوانی بخوابی" از آلبوم "اندوهی برای یک رویای ناتمام" از گروه "کلاغها در باران".
- ۱۹۸