- پنجشنبه ۱۸ مرداد ۹۷
- ۱۲:۱۸
پریروز عصر بود که ایمیلی از گردا گرفتم که میپرسید فردا ساعت ۲ بعد از ظهر برای من مناسب است یا نه. تاکی که باید هفته بعد میدادم را میگفت!! اینطوری شد که دیروز تاک را انجام دادم و البته پریشب را نخوابیدم و استرس کشیدم و لیوان دمنوشم هم شکست. (این آخری ربطی به جریانات دیگر نداشت، ولی حقم نبود دقیقا زمانی بشکند که انقدر ناراحت بودم، و هنوز هم بابتش ناراحتم :( حالا چطوری برای خودم چای دم کنم؟) خلاصه که روز سختی بود، ولی شکر که نتیجهی بدی نداشت. به ندا گفته بودم اگر خوب پیش برود شیرینی میدهم، این شد که دیشب با ندا و زک رفتیم بستنیفروشی سر خیابان و بستنی خوردیم، مهمان من :) ما سه نفر الان تنها ساکنان طبقهی اول هستیم. فارس هم رفته سفر، پاریس. ماریا و سارا و والن هم که خانه اند.
- ۴۰۰