- چهارشنبه ۳۱ مرداد ۹۷
- ۱۲:۵۶
امروز آخر مرداد است و این یعنی ۵ هفته بیشتر از اینجا بودنم باقی نمانده. دلتنگ خانواده و دوستها و خانه هستم، ولی واقعا دوست ندارم این پنج هفته بگذرند! دوست دارم پاییز برسد، فصل مورد علاقهام، اما دوست ندارم این پنج هفته بگذرند! چرا؟ راستش بیشترین دلیلش آدمهایی هستند که در این دو ماه شناختم و هر روز دیدهام. دلم برای ندا، زک، ماریا، مارک، الهه، حمیدرضا و سارا تنگ میشود. دلم برای نشستن کنار دانوب با ماریا و حرف و حرف و حرف تنگ میشود، دلم برای خندههایم با ندا و درددلهایمان تنگ میشود، دلم برای زک و شوخیهایش تنگ میشود. و یاد گرفتهام دوستیها را باید در لحظه لذت برد و بعد که فاصله میافتد باید قبول کرد که دیگرانی میآیند و چه بسا روزی برای دوری از آنها دلتنگ میشویم. عجیب است، این ویژگی انسان برایم هنوز عجیب است، ولی دارم یاد میگیرم از آن لذت ببرم. خوشحالم که آدمی هستم که به راحتی میتوانم دوستیهای جدید بسازم، و دارم سعی میکنم دیگر نگران تمام شدنشان نباشم.
- ۲۴۳