- دوشنبه ۱۵ آذر ۰۰
- ۲۳:۵۱
تابستان سال گذشته دو تا ماشین اجاره کردیم و دسته جمعی (ده نفر به علاوهی دو سگ) رفتیم سفر. من و هوگو و نحلا و جوزپه و رغدا و سگها توی یک ماشین بودیم. از بهترین خاطرات سفر برایم بحثهای طولانی از هر دری بود که در ماشین داشتیم: دین، عشق، سیاست، آینده، فلسفه و ... بحث کردن با آدمهای با زمینههای بسیار متفاوت از من همیشه برایم جذاب بوده. معمولا زاویهی دید دیگری از مسائل را برایم روشن میکنند، و غالبا هر دو طرف بدون پیشداوری به حرف هم گوش میدهیم. برگشمان شب بود. نحلا و رغدا خواب بودند و برای اینکه جوزپه خوابش نبرد حرف میزدیم. جوزپه گفت هربار به خانه برمیگردد و باید کار اداری انجام دهد یا حتی فقط در شهر بگردد سوالی ذهنش را مشغول میکند. چه چیزی باعث میشود که مردم بعضی از کشورها پیشرفته و منظم و قانونمند باشند و بعضی دیگر نه؟ جوزپه اهل سیسیل ایتالیاست. هوگو که مکزیکی است گفت از نظرش مهمترین دلیل استعمار است. کشورهای الان پیشرفته با دزدیدن سرمایه و منابع سایر کشورها به اینجا رسیدهاند.
مکزیک سالیان دراز مستعمرهی اسپانیا بوده. اسپانیاییها در مکزیک مرتکب جنایات زیادی شدهاند و به قول هوگو و نحلا بدترین مردمانشان را به سرزمین جدید میفرستادند: جانیان و زندانیان محکوم اعدام.
من که ایرانی هستم و کشورم با وجود سالها امتیاز ناعادلانه به خارجیها هیچوقت مستقیما مستعمره نشده نظر دیگری داشتم. به نظر من مهمترین دلیل شرایط اقتصادی بود. با وجود همهی نقدهایی که به هرم مازلو وارد است، من دربارهی سطح اول هرم تا حد زیادی اطمینان دارم. انتظار رعایت اخلاقیات و اولویتدهی به نفع جمعی از فردی که پایهایترین نیازهای فیزیولوژیکش را ندارد انتظار عاقلانهای نیست. از طرفی این ممکن است یک لوپ به نظر بیاید. مردم خوب هستند که اقتصاد و پیشرفت را میسازند یا شرایط اقتصادی خوب باعث میشود مردم خوب و قانونمند شوند؟
گزارههایی نظیر "ما ایرانیها" فلانیم و بهمان به مقدار زیاد در روزمرهی ما وجود دارد. اگر میخواهیم مثل ژاپن پیشرفت کنیم باید مثل ژاپنیها باشیم ولی نمیتوانیم باشیم. ما ایرانیها باهوشیم ولی تنبلیم. (بگذریم که این باهوش بودن ایرانیها خودش یکی از شایعات بیاساس است.) کار گروهی بلد نیستیم. دروغگو و دغلکاریم. من عمیقا معتقدم عدم توانایی کار گروهی یا تنبلی و ویژگیهای از این دست چیزی نیست که در ژنوم همهی ایرانیها هاردکد شده باشد. شاید اینجا هم نگاه کردن به تاریخ مفید باشد. منظورم تاریخ ۲۵۰۰ سال پیش نیست که بگوییم حملهی اعراب و مغول ژنمان را تغییر داده. تاریخ همین دویست سال اخیر.
اوایل کتاب ایران بین دو انقلاب (صفحه ۶۴ و ۶۵) درباره مشاهدات سیاحان خارجی از ایران قرن سیزدهم مینویسد. اوایل قرن، شیل در روستاها "آثار چشمگیری از رفاه و آسایش که برای کشور خودم آرزو میکنم" مشاهده کرده بود. بنجامین دریافته بود که "رعایای شاه فقیر نیستند، اندک اثری از فقر شدید در کشور میتوان دید." فریزر نوشته بود "غذا ارزان است." "کشاورزی سود زیادی دارد." "جور و اجحاف اربابان مثل چیزهای دیگر پس از حدی معین بیاثر میشود، اما هرگز دروغ و فریب به وجود نمیآورد. با وجود شرایط نامطلوب، روستاییان فعال و هوشیارند و مهماننوازی حتی برای فرودستان هرگز مشکل نیست."
و درباره شرایط اجتماعی:
بعد از حدود صد سال، ناظران اوایل قرن چهاردهم متفقا زندگی روستاییان را سخت فلاکتبار توصیف میکنند. بسیاری از سفرنامههای سیاحان خارجی ایرانیها را بسیار دروغگو و دغلکار توصیف میکنند. بعد از قراردادهای ننگین قاجار مردم از خارجیها بیزارند: "شرکت در مراسم مذهبی برای مسیحیان و به خصوص میسیونرها سخت خطرناک بود."
مسائل اجتماعی خیلی پیچیده هستند و من هم متاسفانه علمش را ندارم. ولی همین توصیفات در کنار مشاهدهی شخصیام از رفتار مردم ایران در همین تغییرات چندین سالهی اخیر، من را بیش از پیش قانع میکند که هیچ مردمی ذاتا بد یا خوب نیستند. مردم قانونمند اروپای غربی هم در همین شروع کرونا سوپرمارکتها را غارت کردند. وقتی شرایط اقتصادی امن و پایدار و مناسب باشد، سطح مطالبات مردم هم بالا میرود.
- ۷۰