- جمعه ۲۱ شهریور ۹۹
- ۱۴:۱۵
دیروز با هوگو و نحلا و آلن رفتیم دوچرخهسواری. هوگو پیشنهاد کرد تا فرودگاه برویم و رفتیم. ولی بعد خیلی راضی نبودیم. مسیر چندان قشنگی نبود. وقتی رسیدیم شوخات و خواستیم برگردیم دیدیم خیلی نزدیک دانوبیم و میتوانیم انتهای دیگر جزیرهی دانوب را ببینیم. از پل که میخواستیم برویم تا جزیره، زیباترین غروب امسال را دیدیم و خستگی مسیر در رفت. آسمان یک پارچه رنگ شده بود و نفسگیر. یک آقایی با دوچرخه و کلی دم و دستگاه آمد روی پل و سه پایه تنظیم کرد و ما از او عبور کردیم و آن طرف پل ایستادیم به تماشا و عکس گرفتن. کمی بعد آقای عکاس آمد و شروع کرد به حرف زدن و نشان دادن عکسهایش. آدم بامزهای بود وبه نظر میرسید خیلی از خودش و عکسهایش راضی است :)) چون پرسید گوشی دارید؟ بیایید از عکسم عکس بگیرید :)) این عکسها را با هر لنزی نمیشود گرفت :) ما هم کلی ازش تعریف کردیم و کلی خوشحال شد! هوگو میگوید وینیها یا مثل این آقا خیلی خوش اخلاقند یا خیلی بد اخلاق و حد وسطی وجود ندارد! نمیتوانم گزارهاش را رد یا قبول کنم. خیلی با این گزارههای کلی ارتباط برقرار نمیکنم.
- ۱۵۹