- يكشنبه ۱۹ آذر ۹۶
- ۱۰:۰۵
پریشب که قبل از خواب تفأل زدم به حافظ این غزل اومد. قبلا نشنیده بودم این رو و خیلی به دلم نشست! انقدر که حفظش کردم(لازم به ذکره که بنده از بعد دبیرستان که شعر حفظی داشتیم تا حالا شعر حفظ نکرده بودم :-" )
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما؟
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه ی خمار دارد پیر ما؟
در خرابات طریقت ما بهم منزل شویم
کاین چنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما
عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوشست
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه آتش ناک و سوز سینه ی شبگیر ما؟
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود، پرهیز کن از تیر ما
آخه شما سه بیت آخرو ببینید! مگه میشه اینقدر قشنگ؟
+داشتم فکر میکردم به جای این تفال های شبانه شروع کنم از اول حافظ رو بخونم. حدود 500 تا غزل داره دیوان حافظ که اگه تقریبا شبی یه دونه بخونم حدود دو سال طول میکشه تموم شه.
- ۲۲۹