- چهارشنبه ۱۶ بهمن ۹۸
- ۱۶:۵۹
جمعه رفتیم پیست اسکیت روی یخ. به تجربهاش میارزید ولی فکر کنم بار اول و آخرم باشد. از اول تا آخر کنار دیوار بودم و با این وجود سه بار افتادم، و چندین بار هم تا دم افتادن رفتم. کبودیهای روی بازوهایم دارند به زردی میزنند. یعنی دیگر کم کم محو میشوند! هشت نفر بودیم و فقط نحلا و جوزپه بلد بودند، و به تقاطعها که میرسیدیم مثل تاکسی، مایی که ردیفی کنار دیوار بودیم را به آن طرف منتفل میکردند :))) ولی خیلی خندیدیم :)))
شنبه هوا آفتابی بود. گرم. ۱۸ درجه، در فوریه! ماریا آمد خانهام. با هم شام پختیم و خوردیم و حرف زدیم. ماریا میگوید بیا با هم خانه اجاره کنیم. فکرش را هم نکن! من و زندگی با گربهاش زیر یک سقف؟
یکشنبه هوا نیمهآفتابی بود. کمی سردتر ولی همچنان خوب. رفتم هایکینگ، این بار تنها نبودم. ماهوم و جوزپه و هوگو و نحلا و آلبرتو و ایدی هم آمدند. رفتیم مسیر هایکینگ شماره ۳ که بهتر بلدمش و راحتتر است. بعد از کلی بحث قرار را برای ساعت ۱۰ و نیم گذاشتیم، چون هوگو و نحلا نمیتوانستند زودتر بیدار شوند! به استراحتگاه که رسیدیم یک ساعت نشستیم و حرف زدیم و استراحت کردیم :)) فلاسک چای و دارچینم کلی طرفدار پیدا کرد. موقع برگشتن باران ریزی شروع شد و جوزپه آهنگ گل یخ کوروش یغمایی گذاشت. بعدش هم رفتیم ویوا تولدو و پیتزا خوردیم. خوش گذشت، ولی از هفته بعد برنامه تنها رفتن را ادامه میدهم. وقتی تنها میروم صبح ساعت ۶ بیدار میشوم و دوازده خانهام. اینجوری بعد از ظهرم را دارم، و کل روز سوخت نمیشود. منکر خوش گذشتنش نیستم، ولی هر هفته شدنی نیست :)
تنبل شدهام. هزارتا چیز به ذهنم میرسد که راجعش بنویسم. ولی تهش چندتا پاراگراف کوتاه روزمرهنویسی را هم به زور مینویسم. :(
- ۱۴۱