- پنجشنبه ۱۵ خرداد ۹۹
- ۱۷:۵۹
Speak to me
For I have seen
Your waning smile
Your scars concealed
So far from home, do you know you're not alone
Sleep tonight
Sweet summer light
Scattered yesterdays, the past is far away
How fast time passed by
The transience of life
Those wasted moments won't return
And we will never feel again
Beyond my dreams
Ever with me
You flash before my eyes, a final fading sigh
But the sun will (always) rise
And tears will dry
Of all that is to come, the dream has just begun
And time is speeding by
The transience of life
Those wasted moments won't return
And we will never feel again
دیروز به طرز عجیبی بیحوصله و کلافه بودم. کار چندانی نکردم و در عوض خیلی خسته شدم. امروز باید برای خرید مواد غذایی برم. تصمیم دارم مقاله رو هم سابمیت کنم و خلاص!
هفته بعد میرم دانشگاه. از طرفی باید تز الی رو پرینت کنم و تحویل دین بدم. از طرف دیگه به شدت دلم تنگ شده! بیشتر از سه ماه شده که از خونه کار میکنم و حالا که دیگه محدودیتها کمتر شده ترجیح میدم هفتهای یکی دو روز برم آفیس. هرچند تا اطلاع ثانوی کار نمیکنم یا حداقل خیلی کم کار میکنم تا خستگی این مدت فشرده در بره :)))
کلی چیز به ذهنم میرسه که وقتی به تایپ کردنش فکر میکنم منصرف میشم. از طرفی هم روز دوم خسته شدن واقعا خجالتآوره. تازه وقتی روز اول هم به زور چند خط نوشتم. من که ترجیح میدم همه چیز رو بندازم تقصیر این ددلاین و فکر کنم روزهای بعد بهتر و منسجمتر مینویسم و نه فقط برای رفع تکلیف!
راستی راجع به اهنگ. آناتما از بندهای موسیقی مورد علاقهی منه. از قضا سپتامبر وین کنسرت دارن. حالا من دودلم که بلیط بخرم یا کنسل میشه؟ اگه بلیط بخرم هم تنهایی دوست ندارم برم کنسرت و باید یکی رو پیدا کنم که اونم طرفدارشون باشه. حالا ببینم چی پیش میاد.
یه چیز دیگه، این مدت خیلی کتاب خوندم. احتمالا در روزهای آینده راجع بهشون بنویسم.
- ۱۰۸