حال دل

حال دل با تو گفتنم هوس است..

موسیقی خوب گوش کنیم!

  • ۱۹:۱۸

مدت‌ها بود که خواننده‌ی جدیدی پیدا نکرده بودم که بتوانم ساعت‌ها بی‌وقفه صدایش را گوش کنم و خسته نشوم. آخرین کشفم تامینو بود، خواننده‌ی دورگه‌ از مادر بلژیکی و پدر مصری. به طرز جالبی این خواننده‌ی جدیدی که پیدا کرده‌ام هم بلژیکی است، Noémi Wolfs. بروید توی یوتیوب و سرچ کنید Hooverphonic Live at Koningin Elisabethzaal 2012، بعد محو صدا و حرکات ظریف خانم ولفز شوید... ترکیب صدای او، با موسیقی کلاسیک بی‌نظیر زمینه و فیلم‌برداری فوق‌العاده از ویلونیست‌ها و رهبر ارکستر و سازها، باعث می‌شود از صمیم قلب به همه‌ی کسانی که ۶ سال پیش آنجا بودند غبطه بخورم!



# موسیقی خوب گوش کنیم :)


این دو تا را بیشتر پیشنهاد می‌کنم:

اولی، وای از آنجایی که سمفونی دریاچه‌ی قو به آهنگ اضافه می‌شود!

دومی، شعر این یکی را بی‌نهایت دوست داشتم و با آن احساس نزدیکی کردم. گاهی دروغ گفتن بهتر است...؟


پ.ن: متاسفانه خانم ولفز دیگر عضو گروه Hooverphonic نیست.

  • ۳۹۸

أنا لیلٌ بِلا نَجمٍ

  • ۲۳:۲۵

این شعر را الان در کانال mtr.mar خواندم، قبل از اینکه آهنگش را دانلود کنم. به نظرم شعرش خیلی قشنگ و لطیف است، و خواننده آنقدر ها خوب نخوانده. شعر را می‌گذارم تا شما هم لذت ببرید :)

(آهنگ را نمی‌گذارم چون دوستش نداشتم :دی )


أنا لیلٌ بِلا نَجمٍ ، بِلا بَدرٍ یُضَوینی

من شبی بی ستاره ام ، ماهى ندارم روشنم کند


أنا عتمٌ بِلا نورٍ، بْلا شَمسٍ تُغذینی

من تاریکى بى نورم ، بدون خورشیدى که به من جان دهد


أنا حزنٌ ، أنا شوقٌ، و طول الهجر یُبکینی

من غمم ، من شوق ام ، و طولانى شدن جدایی به گریه وا میداردم 


و تذبح قلبی الآلام ، ذبحاً دون سکّینی

دردها قلبم را قربانى میکنند ، قربانى بدون خنجر


سراج الحب جافانی ، أسیر العشق أبقانی

نور عشق بر من جفا کرد ، و مرا اسیر عشق باقی گذاشت


و صرت أئن من وجعی ، و من نیران أحزانی

و از درد به ناله افتادم ، و از آتش غمهایم


أترحل مبعداً عنی، و یا روحی تفارقنی

میروى ای "روح" و جان من ؟! از من دور میشوى؟؟


تنال الحلم بالجنة ، و أبقی بلاک یا حلمی

تو میروى و به رویاى بهشت میرسى ، و من بی رویا میمانم


و تسألنی؟!

و میپرسى...


لماذا الیل یؤذینی؟!

چرا شب آزارم میدهد،؟


لماذا الحب یعینی؟!

چرا عشق غمگینم میکند؟!


لما الأیام تقتلنی ؟!

چرا روزها مرا میکشند؟؟


لما الأشواق تضنینی؟!

چرا شوق و دلتنگى مرا در بر میگیرد؟؟


لأن الأمر یا روحی، بسیطٌ لست انساک

خیلى ساده ست جانم...چون تو را فراموش نمیکنم...


آخ از این چند خط آخر... و تسألنی؟!

  • ۱۰۶۴

ماجرا کم کن و باز آ که مرا مردم چشم...

  • ۲۰:۴۶

امروز با حانیه رفتیم کلینیک چشم پزشکی، برای معاینه جهت عمل لازک یا فمتو چشم. یک قطره ای توی چشممان ریختند که مردمک چشم را گشاد میکرد تا معاینه انجام شود. از صبح تا حالا مردمکم به حالت عادی برنگشته و نمیتوانم خوب بخوانم یا چیزهای ریز و دقیق را ببینم! ولی این گشاد شدن مردمک خیلی برایم جالب بود :)) هی توی آینه نگاهش میکنم و ذوق میکنم!! عکسش را میگذارم شاید برای شما هم جالب باشد :))



+ مرسی از دوست ناشناسی که گوش دادن آهنگ بارانی آبی لئونارد کوهن را یادآوری کرد. هنوز اواخر دسامبر نرسیده ولی گوش دادنش قبل از اینکه خودم یادم بیاید لذت بخش بود :) ولی، دریافت پیام ناشناس با همه کیفی که دارد، کنجکاوی اینکه فرستنده کی هست را هم دارد!


+ عنوان نامرتبط با متن :)) اولین شعری بود که با مردم چشم یادم آمد!

  • ۳۳۶

تمدید

  • ۱۸:۲۰

شاید یکی از پرتکرارترین پروسه‌هایی که در دانشکده‌ی کامپیوتر اتفاق می‌افتد پروسه‌‌ای است به نام تمدید. گذشته از خوب یاد بد بودن تمدید، فکر می‌کنم از معدود مواردی است که تعاون و همدلی دانشجوها در آن به وضوح دیده می‌شود و با هم برای یک هدف مشترک همکاری می کنند و از هم حمایت می‌کنند! روند معمولا اینطور است که در گروه تلگرامی درس کسی می‌پرسد: "بچه‌ها همه می‌رسید تا ددلاین تمرینو بزنید؟" یا "بچه‌ها موافقید درخواست تمدید بدیم؟" یا سوالاتی از این دست. بعد اگر شرایط بحرانی باشد، که معمولا هست، خیلی‌ها می‌آیند و اعلام هم‌دردی/موافقت می کنند. بعد از اینکه از زیاد بودن موافقان تمدید مطمین شدیم، گام بعدی این است که کسی می‌گوید "خب من پستشو گذاشتم تو پیاتزا، برین حمایت کنین". و به این ترتیب تعداد زیادی از بچه ها زیر آن پست دلایل آورده شده را تایید می‌کنند، دلایل جدید می‌آورند، یا صرفا به گفتن "لطفا موافقت بفرمایید" اکتفا می‌کنند. سناریوی دیگر، ایمیل زدن به استاد درس است، که معمولا اگر پیاتزا و درخواست به تی‌ای ها جواب ندهد رخ می دهد ولی گاهی هم پیش می‌آید که بدون اینکه در پیاتزا اقدامی صورت بگیرد مستقیما ایمیل بزنیم. روند آن به این صورت است که کسی ایمیل زدن و نوشتن متن را به عهده می‌گیرد و بقیه ایمیل‌هایشان را در گروه تلگرام می‌فرستند تا شخص داوطلب در ایمیل cc‌شان کند. اغلب اوقات این پروسه موفقیت‌آمیز است و تمرین یک هفته‌ای تمدید می‌شود. 

در پس این موفقیت، برای خود من قسمتی ترسناک وجود دارد. اینکه می‌بینم حتی امید به تمدید تا چه حد از سرعت و همتم برای انجام تمرین کم می‌کند! اینکه می‌بینم چقدر آدم دقیقه ۹۰‌ای هستم و همیشه کاری که روز آخر ددلاین می‌کنم چندین برابر روزهای قبل است و ربطی هم به فشار کاری‌ام در روزهای قبل ندارد. این دم ددلاینی بودنم از مواردی است که قصد دارم رویش کار کنم تا درست شود. جالب است که من همیشه همینطور بوده‌ام، از دوران مدرسه. ولی الان که زندگی دارد جدی‌تر می‌شود و کارهایم بیشتر، می‌بینم که دم ددلاینی بودن همیشه جواب نمی‌دهد. توی زندگی واقعی آدم نمی‌تواند ایمیل جمع کند و ددلاین را تمدید کند!

  • ۲۸۶

آواز پری‌ها

  • ۱۲:۲۸

گوش می‌دهم به داریوش که می‌خواند:

 

آه با تو من چه رعنا می‌شوم

آه از تو من چه زیبا می‌شوم

عطر لبخند خدا می‌گیرم و 

شکل آواز پری‌ها میشوم

 

به آدم‌هایی فکر می‌کنم که با آن‌ها رعنا هستم. بی هیچ نقابی. آدم‌های امن زندگیم.

 

  • ۴۴۶
فکرها، دغدغه‌ها و خاطرات یه دخترِ دانشجویِ کامپیوترِ بیست و شش ساله؛ که میترسه یادش برن.. که نمیخواد یادش برن!
Designed By Erfan Powered by Bayan