حال دل

حال دل با تو گفتنم هوس است..

always..

  • ۱۷:۴۶

دیروز گوشیم رو برده بودم گارانتی. کمی ناراحت بودم از خراب شدنش اما یه خانومی اونجا بود که مدل گوشیش مثل مال من بود و مشکل مشابهی داشت و نزدیک دو هفته از مهلت گارانتیش گذشته بود و حالا باید هشتصد تومن خرجش میکرد! خوشحالم که قبل از تموم شدن مهلت گارانتی خراب شده :)) دفتر گارانتی تو یه ساختمونی بود که معلوم بود در گذشته مسکونی بوده. تو خیابون ولیعصر. خیلی دوست دارم ولیعصر رو. پلان دفتر کمی تغییر داده شده بود ولی میتونستم حدس بزنم آشپزخونه و اتاق خوابا قبلن کجا بودن. معمولن دوست دارم تصور کنم اگه جایی مال من بود چطور دکورش رو میچیدم، مثلن کجا کاناپه میذاشتم یا هر دیوار رو چه کاغذدیواری میزدم. واحدِ ساده و نه چندان بزرگی بود ولی دوست داشتم مال من بود :) با یه ویو به چنارهای ولیعصر!

دیروز وقت آزاد نسبتن خوبی داشتم و با خودم گفته بودم اگه کارم کم طول کشید میرم پارک ساعی کمی قدم میزنم یا رو یه نیمکت میشینم و فکر میکنم، نمیدونم به هرحال دوست داشتم تنهایی کمی وقت بگذرونم. شاید عجیب باشه ولی تا حالا این کارو نکردم. همیشه دوست دارم با کسی باشم، حتی تو دانشگاه، و اگه کسی پیدا نشد ترجیح میدم بی هدف برم سالن مطالعه. مدتیه فکر میکنم باید کمی تنها وقت بگذرونم و برای خودم وقت بذارم. تنهایی پارک رفتن یا کافه رفتن برام سخته. احساس میکنم همه به آدم نگاه میکنن. میدونم حسم غلطه، و واسه همین میخواستم دیروز امتحانش کنم، ولی به خاطر معده درد حالم خوب نبود و کارم هم بیشتر از چیزی که فکر میکردم تو دفتر گارانتی طول کشید.

تو بازارچه زیرگذر چهارراه ولیعصر از غرفه کتاب 50 درصد تخفیف گتسبی بزرگ رو خریدم. مترجمش گم نام بود و وقت نداشتم ترجمشو بررسی کنم. امروز مقداریش رو خوندم و باید بگم بدترین ترجمه ای هست که تا به حال خوندم. خیلی وقته میخواستم گتسبی بزرگ رو بخونم، از وقتی ناتوردشت رو خوندم و میگفت دیوونه گتسبی بزرگه. حالا فکر نکنم بتونم با همین ترجمه ادامش بدم و زبان اصلیشو از فیدیبو دانلود کردم.

بهو دلم خواست آهنگای آلبوم night visions از imagine dragons رو گوش بدم. آهنگ واقعن هنرمندانه خاطرات رو نگه میداره. خصوصن اگه یه بازه زمانی خاص گوش داده باشی و بعد از یکی دو سال دوباره گوش بدی. آهنگای radioactive و demons رو ترم یک سر پروژه مبانی زیاد گوش میدادم. حالا انگار با ماشین زمان برگشته باشم به اون روزا. 

امروز بعد از ظهر چندین بار always رو گوش دادم. Bon Jovi یکی از خواننده های محبوبم شده، و باید از ولادان متشکر باشم. شبی که از باغ گیاهشناسی برمی گشتیم و نیکولا آهنگای جانکی میذاشت برام، ولادان bed of roses رو پلی کرد. دلم تنگ شده برای اون روزا.


+الحمد لله علی کل حال..

  • ۲۱۲
آسمان شب
سلام.
گفتی به چیدن دکوراسیون علاقه داری میخواستم بگم اگه دوست داری بازی Design home رو نصب کن.خیلی باحالهههه.من خودمم خوشم میاد.اما خودم تا حالا بازی نکردم؛ تبلیغشو وسط یه بازی دیگه دیدم.
https://play.google.com/store/apps/details?id=com.crowdstar.covetHome&hl=us&referrer=utm_source%3Dgoogle%26utm_medium%3Dorganic%26utm_term%3Ddesign+home+app&pcampaignid=APPU_1_0wDVWa33McvJwQKU3IOICg
اگه  اندرویدی این ادرس گوگل پلیشه.
دقیقا منم دیشب پیش اومد که خودم تنهایی برم تو یه فست فودی و غذا بخورم اما روم نشد ننشستم تنها.ماله من که به خاطر کمبود اعتماد بنفسه وگرنه ادم باید راحت باشه تنها برم کافه و... به اینم فکر نکنه که بقیه میگن عههه اینو تنها اومده نشسته. D:

مرسی بابت معرفی :)
راستش من فکر نمیکنم به خاطر اعتماد به نفسم باشه :دی فکر میکنم بیشتر واسه اینه که تا حالا تنها جایی نرفتم :)
my self
من هرجایی که میروم اگر شخصی باشد  به نوع چیدن کتابخانه و گلدان ها توجه میکنم بعد با توجه به آن مقدار و نوع حرف زدنم را تنظیم میکنم...همیشه جواب میدهد...جایی که اینها نباشد ترجیح میدم سکوت کنم بیشتر...
سلینجر بیشتر از داستان هایش با نوع شخصیت نویسی اش آدم را شوکه میکند،یک جورهایی آدم هایش شبیه نوشته های داستایوفسکی اند البته نه آنقدر عمیق.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
فکرها، دغدغه‌ها و خاطرات یه دخترِ دانشجویِ کامپیوترِ بیست و شش ساله؛ که میترسه یادش برن.. که نمیخواد یادش برن!
Designed By Erfan Powered by Bayan