حال دل

حال دل با تو گفتنم هوس است..

پایان ها

  • ۱۰:۳۶

داشتم فکر میکردم که من آدم پایان ها و تموم شدن ها نیستم. از اون دست آدم هام که وقتی مهمونی های بزرگ تموم میشن احساس افسردگی میکنن، وقتی یهو همه جا خلوت میشه و همه جا آثار مهمونی باقیه غصشون میگیره. برگشتن به روال عادی زندگی برام سخته. حالا فرق چندانی نداره که اون چیزی که روال زندگی رو از حالت عادیش خارج کرده کوچیکه یا بزرگ، آی او آیه یا ای سی ام یا حتی مسافرت! اون احساس شب آخر واقعا آزاردهنده است برام! حالا تو آی او آی شدیدترین حالتش بود، چون علاوه بر دلتنگی های معمول، خداحافظی هایی داشت که بعید بود سلام دوباره ای (از نوع حضوری) درپی داشته باشن! 

چاره قطعا این نیست که شروع نکنم تا به پایان نرسم. امیدوارم این حالتم تعدیل بشه.


  • ۲۰۶
انشالله دانشجو
هوم
خداحافظی بدون سلام دوباره. این رو اصلا نمیفهمم، و توی زندگیم نیست اصلا!
وقتی دیگه نتونی کسی رو ببینی میشه خداحافظی بدون سلام دوباره :)
my self
و من که حتی رابطه های کوچیک سال های سال درونم ادامه پیدا میکنه...
من لبخند بعضی رهگذرها توی خیابون رو هنوز به خاطر دارم و فکر میکنم فراموشی عذاب و در عین حال نعمت بزرگی که قسمت دومش هیچوقت برای من کارایی نداره...


فراموشی، از اون شمشیرهای دولبه‌ است...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
فکرها، دغدغه‌ها و خاطرات یه دخترِ دانشجویِ کامپیوترِ بیست و شش ساله؛ که میترسه یادش برن.. که نمیخواد یادش برن!
Designed By Erfan Powered by Bayan