- سه شنبه ۹ مرداد ۹۷
- ۱۲:۴۸
دیروز دو تا از دوستهای سارا مهمانش بودند. الکساندرا که نامزد برادرش است و دختر دیگری که همکلاسی دبیرستانش بوده و اسمش یادم نمانده. همراه زک در بالکن نشسته بودند که من را هم دعوت کردند که برای عصرانه به بالکن بروم. وقتی من رفتم، بحث راجع به کلمهی "پرومایا" بود. کلمهای صربی است و برای تلفظش باید ر را غلیظ گفت، پرررومایا! الکساندرا از من پرسید آیا در فارسی کلمهای برای باد کشنده داریم؟ سوالش برایم خیلی عجیب بود! پرسیدم منظورت طوفان یا همچین چیزی است؟ گفت نه، بادی که بین دو در یا پنجرهی باز می وزد و کشنده است! حرفش بیشتر شبیه یک شوخی بود! ولی به نظر میرسید کاملا جدی هستند! زک خندید و گفت باور کنید فقط شما همچین اصطلاحی دارید!! آن دوست دیگر سارا گفت وقتی این باد به بدنت میخورد بدن را خشک میکند و باعث درد میشود. به نظرم آمد ما هم چنین چیزی داریم، قلنج شدن! برایشان توضیح دادم، ولی گفتم این حالت با هر بادی میتواند پیش بیاید! آنها همچنان اصرار داشتند که فقط بادی که بین دو پنجره میوزد این قابلیت را دارد! گیج شده بودم :)) پرسیدم فکر میکنید بدشانسی میآورد یا خود باد کشنده است؟ گفتند نه، خود باد باعث مرگ میشود!! حتی معتقدند علت بسیاری از مرگها در بالکان همین پرومایاست! البته میگفتند این باوری قدیمی است که بین اهالی بالکان رواج دارد و آنها به آن معتقد نیستند! زک گفت صبر کنید، شما میگویید که این باوری قدیمی است، اما به نظر میرسد خودتان هم باورش دارید! این حرف زک باعث شد چیزی در ذهنم روشن شود! از سارا پرسیدم بگو ببینم، به خاطر همین پرومایا نیست که همیشه وقتی در آشپزخانهای در را میبندی؟ (این برای خودم روزهای اول خیلی عجیب بود، گاهی وارد آشپزخانه میشدم و سارا سریعا در را میبست! یا مثلا وقتی خودش در آشپزخانه بود همیشه در بسته بود و من ناخودآگاه فکر میکردم منظورش این است که کسی مزاحم نشود و سعی میکردم به آشپزخانه نروم :))) ) این را که گفتم، جمع ترکید! خود سارا در حالی که با سر تایید میکرد از خنده از چشمهایش اشک میریخت! انقدر خندیدیم که من به شخصه عضلات صورتم درد گرفته بود :)) تا ساکت میشدیم یکی میگفت پرومایا، و دوباره خنده امانمان را میبرید!
داشتم فکر میکردم چقدر اعتقادات عجیبی در فرهنگهای مختلف هست که گاهی میتواند باعث سوتفاهم شود!
- ۱۷۲