حال دل

حال دل با تو گفتنم هوس است..

۹۹۶ روز

  • ۲۲:۲۴

 

آهنگ امروز

 

توی اتریش خوابگاه‌های زیادی وابسته به کلیسا هستن. خوابگاه من هم یکی از اون‌هاست. یکشنبه‌ها مراسم برگزار می‌شه و روزهای مختلف هفته برنامه‌های مختلفی دارن. مثلا سخنران میارن، برنامه‌های خیریه برگزار می‌کنن و کارهایی از این قبیل. مثلا عید پاک پشت درم یه جعبه شکلات گذاشته بودن و روش یه کاغذ: زهرای عزیز! عیسی زنده شد! عید پاک مبارک! 

روزهای چهارشنبه برنامه‌ شامه. یه بار اون اوایل ترزا گفت برم، رفتم و دیدم جناب کشیش هم هست. تجربه‌ی جالبی بود. در حقیقت اولین بار بود که با یه کشیش شام می‌خوردم. قبل غذا دعا کردیم و از این داستانا. بعد فهمیدم کسایی که تو این برنامه‌ها شرکت می‌کنن کاتولیک‌های مذهبی خوابگاه هستن. مثلا دوتا از بچه‌های آلمانی دانشجوی الهیات بودن، و چون تو آلمان رشته‌شون وجود نداشت اومده بودن وین. کلا اتریش نسبتا مذهبی‌تره. یکیشون واقعا شبیه مذهبی‌های ایرانی بود. کلا خیلی برام جالبه این شباهت‌ها. مثلا همین برنامه‌های مذهبی خوابگاه خیلی شبیه همین داستانا تو ایرانه. کشیش هم من رو یاد امام جماعت خوابگاه کارشناسی می‌ندازه :)) یه جورایی تلاش برای نشون دادن چهره‌ی رحمانی و (کول) دین رو تو هر دو می‌بینم :) اون برنامه‌ی شام اولی و آخریش بود که رفتم. بیشتر آلمانی حرف میزدن و مثلا همین دانشجوهای الهیات جزو معدود افرادی بودن که تا حالا اینجا دیدم که انگلیسی‌شون خوب نبود. البته یکیشون سعی کرد کمی صحبت کنه. پرسید زهرا(که اینا نمی‌تونن تلفظ کنن، و می‌گن سغا) اسم همسر آبراهام(ابراهیم)ه؟(با ساره/سارا اشتباه گرفته بود) گفتم نه، اسم دختر پیامبر، محمده. در این لحظه متاسفانه بحث در نطفه خفه شد :))

الان که هوا داره بهتر می‌شه برنامه‌ها به حیاط منتقل شدن. هر روز عصر کشیش کفش‌هاش رو درمیاره و توت می‌چینه از درخت حیاط. بعد والیبال بازی می‌کنن. خیلی دلم تنگ شده برای والیبال. ولی تا حالا حال نداشتم لباس بپوشم برم پایین. لذا از پنجره نگاه کردم. حالا شاید هفته بعد رفتم. 

راستی یه پسر ایرانی توی تمام برنامه‌ها هست که یه جورایی دست راست کشیشه. از اسلام خارج شده و مسیحی شده. داستان اون هم مفصله.

  • ۸۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
فکرها، دغدغه‌ها و خاطرات یه دخترِ دانشجویِ کامپیوترِ بیست و شش ساله؛ که میترسه یادش برن.. که نمیخواد یادش برن!
Designed By Erfan Powered by Bayan