حال دل

حال دل با تو گفتنم هوس است..

تولد فردریک

  • ۲۲:۵۹

امروز تولد شصت سالگی فردریک، بابای فیلیپ بود.سوفی و فیلیپ بادکنک و کیک خریده بودند و قرار بود وقتی می‌آید شرکت، سورپرایزش کنیم. بعد از ظهر بود که فردریک آمد، با خانم مسنی که اول فکر کردم مادر فیلیپ است. اما وقتی آمد جلو خودش را مادر فردریک، و مادربزرگ فیلیپ معرفی کرد. از نزدیک معلوم بود که پیرتر از فردریک است، اما از دور اصلا نمی‌توانستی این را بفهمی. یک کت شیک سبز پسته‌ای پوشیده بود، با شومیز شیری و شلوار زیتونی اتو کشیده. کفش پاشنه بلند پوشیده بود و ناخن‌هایش بلند و سوهان کشیده و موهایش سشوار کشیده بودند. یک اسلایس بزرگ کیک خورد و کسی نگفت قند و چربی داری و نباید بخوری. انگلیسی بلد نبود ولی ایستاد کنارم و به آلمانی راجع به فیونا که یازده سال دارد صحبت کرد. سوفی گفت فیونا نتیجه‌اش است و کوچک‌ترین فرد خانواده و خیلی دوستش دارد. از جوری که درباره‌اش حرف می‌کرد مشخص بود. 

شاید یکی از تفاوت‌های بزرگ اینجا و ایران در قشر سالمند باشد. اینجا سالمندها را همه‌جای شهر می‌بینی. تنهایی و مستقل با واکر و لباس‌های شیک و اتوکشیده می‌آیند سوپرمارکت و خرید هفته‌ می‌کنند. من خودم توی بیست و پنج سالگی هیچ‌کدام از مادربزرگ و پدربزرگ‌هایم را ندارم. همه قبل از رفتن، بیمار بودند. فشار خون، قلب، دیابت. نمی‌دانم این فقط مشاهده‌ی شخصی من است و شاید قابل تامیم نباشد. ولی انگار اینجا مردم سالم‌تر می‌مانند. 

روی کیک فردریک نقشه‌ی اروپا را چاپ کرده بودند با پرچم کشورهایی که در آن‌ها کار کرده بود و بیزنسش را گسترش داده بود. فردریک تعریف کرد که چطور با صفر کارمند شروع کرده، جوری که دست‌شویی را هم خودش می‌شسته، و بعد از دو سال هفتصد کارمند داشته. یا از خاطرات زمانی که بیزنس بین اروپای شرقی و غربی ممنوع بوده و با دو میلیون شیلینگ در یک کیف دستی می‌رود لهستان و معامله‌ی غیر قانونی می‌کند. از خاطرات سه باری که در اروپای شرقی اتومبیلش را می‌دزدند. بعد کفت از اینکه شصت سالش شده ناراحت است. سوفی گفت بابای او هم شصت سالگی ناراحت بوده، ولی از سال بعدش درست شده. به شصت سالگی فکر می‌کنم، سی ‌‌پنج سال دیگر.. بعد به مادر فردریک. من به سن او خواهم رسید؟ اگر برسم چطوری خواهم بود؟

  • ۷۳
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
فکرها، دغدغه‌ها و خاطرات یه دخترِ دانشجویِ کامپیوترِ بیست و شش ساله؛ که میترسه یادش برن.. که نمیخواد یادش برن!
Designed By Erfan Powered by Bayan