حال دل

حال دل با تو گفتنم هوس است..

خیزید و خز آرید

  • ۱۶:۱۶

هوا سرد و بادی و ابری‌ست. چند هفته‌ای است که چهارشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها می‌آیم آفیس. نیم ساعت دیگر با لوکاس جلسه دارم. قرار بود ببینیم می‌شود یک طوری کار را جمع کنیم تا به ددلاین آخر ماه برسیم. وضع بد نیست ولی به نظرم هنوز کار به اندازه‌ی کافی پخته نشده. مشکل اینجاست که ددلاین بعدی زیادی دور است و این یکی ددلاین زیادی نزدیک.

شروع کرده‌ام سریال مدار صفر درجه می‌بینم. خیلی تعریفش را شنیده بودم ولی هیچ‌وقت ندیده بودمش. همان قسمت اول اشاره‌ای به گروه ۵۳ نفر کردند که برادر تقی نواده عضوش بوده و به همین علت زندان است. همزمانی جالبی بود با دو هفته پیش خواندن راجع به این گروه در کتاب ایران بین دو انقلاب. رفتم کتاب را باز کردم و جدول اسامی ۵۳ نفر را دنبال نواده کارگر راه‌آهن گشتم که پیدا نشد. باید اعتراف کنم تا اینجا که ۱۳ قسمت (البته با سرعت ۱.۵) دیده‌ام واقعا قبول دارم که سریال خوش‌ساختی‌ است، با فیلم‌نامه‌ی جذابی که برای من به علت همزمانی با کتابی که گفتم و علاقه به تاریخ جنگ جهانی دوم جذاب‌تر شده.

دیشب خواب می‌دیدم توی کشتی اودیسه هستم. خواب عجیب و شیرینی بود که متاسفانه چیز بیشتری از آن یادم نمانده.

ماه پیش قرارداد کریستین تمام شده ولی هنوز وسایلش را جمع نکرده. گفته بود نمی‌داند با گلدان‌هایش چه کند چون در خانه جا ندارد. چشمم یکی دو تا را گرفته و امیدوارم مال من شوند :))

  • ۶۷
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
فکرها، دغدغه‌ها و خاطرات یه دخترِ دانشجویِ کامپیوترِ بیست و شش ساله؛ که میترسه یادش برن.. که نمیخواد یادش برن!
Designed By Erfan Powered by Bayan