حال دل

حال دل با تو گفتنم هوس است..

BlogMas روز پانزدهم، ترس

  • ۱۴:۲۶

تا به حال پیش آمده وقتی همه قراری برای تفریح آخر هفته می‌گذارند جواب دهید وقت ندارید و نروید، بعد که جمعه یا یکشنبه‌ی خالی‌تان می‌رسد تمام روز خانه بمانید و هیچ‌کاری نکنید؟ خیلی‌ها به این کار تنبلی می‌گویند. شاید خودتان هم خودتان را تنبل بدانید. اما در حقیقت ریشه‌ی این کار چیز دیگری‌ است. شما کار مهمی‌ دارید که می‌خواهید به بهترین نحو ممکن انجامش دهید. اما آنقدر این بهترین بودن برایتان مهم است که می‌ترسید شروع کنید و نتیجه خوب نشود. اینجا در حقیفت ترس است که بزرگ‌ترین مانع شروع است! پیشنهاد می‌کنم حتما حتما این ویدئو را ببینید! کمتر از سه دقیقه است اما همه‌ی آنچه من بخواهم بگویم را هزار بار بهتر از من می‌گوید.

حالا که ریشه‌ی مشکل مشخص شد، حل کردنش راحت‌تر می‌شود. من مدت‌های طولانی است که با این مشکل دست و پنجه نرم می‌کنم. حالا هم هنوز به طور کامل از دستش رها نشده‌ام اما خیلی بهتر از چند سال پیشم هستم. این ویدئو را سه سال پیش نیلوفر برایم فرستاده بود. وقتی دیدمش انگار یک نفر آینه‌ای گرفته باشد جلوی صورتم. خودم بودم. خود خود خودم!

اینجا چند مورد را که به مرور زمان دریافته‌ام و شخصا به من کمک کرده می‌نویسم. اگر این مشکل را ندارید که خوش به حالتان! لازم نیست بقیه‌اش را بخوانید :)

 

۱. به قرارهای تفریح نه نگو. منظورم این نیست که هرکس هر پیشنهادی داد نفر اول صف باشی و به هیچ کارت نرسی! ولی تعادل داشته باش. اگر دیدی یکی دو هفته گذشته و هیچ کار فانی نکرده‌ای یعنی یک جای کار می‌لنگد. حالا اشکال اصلی‌اش چیست؟ مغز تو با تفریح واقعی نکردن می‌خواهد تو را گول بزند. وقتی تفریح بزرگ نداشته باشی، مثلا یک بعد از ظهر نروی خارج شهر، احساس گناهت از کار نکردن کمتر می‌شود. احتمالا همان بعد از ظهر که بیرون نرفتی، در نهایت در خانه نشسته‌ای و به در و دیوار نگاه می‌کنی یا توی اینستاگرام می‌چرخی. ولی چون واقعا بهت "خوش نگذشته" ذهن تو خودش را محق می‌داند، احساس گناه کمتری می‌کند، و به احتمال زیاد فردا هم همین‌کار را تکرار خواهد کرد. در عوض فرض کنیم رفته‌ای بیرون. تمام بعد از ظهر از لپ‌تاپ و کامپیوتر و درس و کتاب دور بوده‌ای. در نتیجه ذهنت تجربه‌ی کاملی از تفریح ثبت کرده. در عین حال که احتمالا باطری‌هایت دوباره شارژ شده، احتمال اینکه فردا بخواهی کار نکنی کمتر می‌شود. 

 

۲. کارها را به تکه‌های کوچک تقسیم کن. این‌یکی احتمالا خیلی تکراری و کلیشه‌ای است، اما خیلی مهم است! معمولا شروع کردن کار سختی است چون اصلا نمی‌دانی از کجا باید شروع کنی. راجع به این روده‌درازی نمی‌کنم. فقط یادت باشد، فیل را چطوری می‌خورند؟ لقمه لقمه!

 

۳. از بد شدن نتیجه نترس. تا به حال چند بار شده که کاری را تا روز آخر ددلاین به تعویق انداخته‌ای و بعد همه را همان روز انجام داده‌ای؟ برای من بی‌شمار بار اتفاق افتاده. وقتی به دلیلش فکر کردم دیدم روز آخر انجامش می‌دهم چون ترسم از کلا انجام نشدنش بیشتر از عالی انجام نشدنش است. در حقیقت هر دو محرکه ترس هستند: قبل از دقیقه‌ی نود ترس از بهترین نبودن، و دقیقه‌ی نود ترس از عواقب انجام ندادن کار! حالا چطوری می‌شود قبل از ددلاین از بد شدن نتیجه نترسیم؟ ذهنت را گول بزن! باید گزارشی بنویسی؟ اول تکه تکه‌اش کن، بگو فقط یک پاراگراف می‌نویسم، ولی این فقط درفت است که ذهنم را مرتب کنم. بعدا آن ورژن عالی را می‌نویسم. 

 

۴. از تکنیک پومودورو استفاده کن. اگر بلد نیستی، با یک سرچ در گوگل می‌توانی جزئیاتش را یاد بگیری. کلیتش این است که ۲۵ دقیقه کار کنی، ۵ دقیقه استراحت، و هر چهارتا یک استراحت طولانی‌تر، مثلا نیم ساعته. این تکنیک معجزه می‌کند، چون همزمان دوتا مورد قبلی را پوشش می‌دهد. هم به جای هشت ساعت کار قرار است فقط ۲۵ دقیقه کار کنی، پس مغزت راحت‌تر گول می‌خورد. هم قرار است فقط یک زمان کوتاه رویش بگذاری و مهم نیست نتیجه‌اش بد شود یا نه. در حقیقت یک ددلاین کوچولو داری و حس آن دقیقه‌های نود بازی را بهت می‌دهد.

 

۵. نگو من اینجوری‌ام! من کمال‌طلبم، من به تعویق‌اندازم. وقتی به خودت بقبولانی که همینی که هست و این شخصیت تو است، تغییر هم نمی‌کنی.

 

۶. به خدا توکل کن. وقتی ایمان داشته باشی که کمکت می‌کند ترست از بین می‌رود. خدا خودش می‌گوید لا تقنطوا من رحمة الله. چندین بار در قرآن به ترس اشاره شده. "نترس و اندوهگین نباش، ما تو را نجات خواهیم داد." و بارها درباره‌ی اهل ایمان گفته "نه ترسی بر آنان است، و نه اندوهگین می‌شوند." به نظرم این بالاترین پاداش است که نه غم داشته باشی و نه ترس. و بالاترین سطح ایمان هم هست، وقتی از رحمتش ناامید نباشی و مطمئن باشی که کمکت می‌کند.

 

این‌ها مواردی بود که به ذهن من رسیدند. اگر شما هم راهکاری دارید خوشحال می‌شوم با من در میان بگذارید!

  • ۸۹
مهسا -

چقققققدر این خوب و مفید بود رعنا! من هم به طرز وحشتناکی با این مشکل روبه‌روئم. پومودورو واقعا خیلی خوبه ...

منم تازگیا دارم اون تکنیک ۱ رو استفاده می‌کنم و تا جایی که بشه نه نمی‌گم به تفریحات:))

مرسیی مهسا که خوندی :**
واقعا تکنیک خوبیه :))) من فکر می‌کنم مدت‌هاست "نه"ی الکی نگفتم به هیچ تفریحی و کلا سعیم بر اینه که خودم هم هی پلن بچینم. از این جهت خیلی خوبه بودن کنار این اروپایی‌ها که همش هر هفته یه برنامه‌ای دارن و کار رو هیچ‌وقت اولویت اصلی نمی‌دونن!
مهسا -

دقیییقا سبک زندگی اینا خیلی خوبه. ۵ روز واقعا کار و ۲ روز واقعا استراحت...

اون مورد ۵ هم به نظرم درمورد همممممه ویژگی‌ها هست. اینکه من فلان جوریم رو نباید بگیم. همه چی قابل تغییره اگر که ذاتی نباشه (مثلا نمیتونیم بگیم رنگ چشممونو عوض می‌کنیم یا قدمون بلند میشه :)) ). 

دقییقا! حالا الان یه سری جنبش هست که درخواست دارن که هفته‌ی کاری بشه ۴ روز و سه روز استراحت! اون حالت واقعا رویایی میشه :)))

آره کاملا درست میگی! برای هممه چی صدق میکنه! 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
فکرها، دغدغه‌ها و خاطرات یه دخترِ دانشجویِ کامپیوترِ بیست و شش ساله؛ که میترسه یادش برن.. که نمیخواد یادش برن!
Designed By Erfan Powered by Bayan